محل تبلیغات شما

این دنیای ماست؛ دنیایی که با مناسبت‌ها بازی می‌کنند و تا می‌توانند فرهنگ را چاق و چله‌تر و خالی‌تر از همیشه می‌کنند. این آینه وجود خالی ماست. تقویم را نگاه کن. ببین چقدر سیاهش کرده‌اند. هر کنجش پونزی فروکرده‌اند و هر مربعش را به نامی نقش بسته‌اند. دل‌ها خوش است و استدلال‌ها از رگ‌های گردن نیز قوی‌تر و بیرون‌زده‌تر. هر حزبی خوشحال است و هر مسلکی مناسکی دارد. اصلاً معنای خالی یعنی گذشته. هر چه خالی است یعنی گذشته است. و چون گذشته چیزی ندارد و پیامی از گذشته به ما نمی‌رسد، خالی نیز معنایی ندارد. تو مگر می‌توانی از اکنون به فردا سفر کنی؟ از دیروز نیز کسی به امروز نمی‌آید. تنها هم‌صحبت زمان می‌تواند به هر آنی باشد و مقید به هیچ زمانی نباشد. زمان که خود مخلوق است، با همنشینی حقیقتی که یکی از تظاهراتش همین مصاحبت عصر است، شرف پیدا می‌کند، وگرنه بی‌شرفی چون یکی از ما بود که بی‌دلیل هزار و اند سال چون بنی‌اسرائیل در تیه سرگردانی مشغول تراش قلاع برای زمین زدن آخرامانیم.

سپرده‌ام به خاک سروها و بیدها

تابیده بر شب‌های من مهتاب رویت

زمین زدن آخرالزمان

خالی ,گذشته ,نیز ,چون ,یعنی ,است، ,است و ,و هر ,یکی از ,زمین زدن ,یعنی گذشته

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها