دیدیام دیدنی ندیدی باز
سخنان سیه شنیدی باز
عجبا مرغ! دانه دنبالت
قد یک ارزنم نچیدی باز
تو مگر مونس عزاداری؟
که شبانه غمین رسیدی باز
مستم از خندههای فردایت
گرچه از خستگان رمیدی باز
کال بودیم و میل باغت نیست
به چه جرأت تو میوه چیدی باز؟
آمدم تا ببینم این آواز
از چه مرغی، ولی پریدی باز
کولهٔ این و آن چگونه کشی؟
چون که با بار او خمیدی باز
راستش حق همیشه با تو و بس
که تو هم در زمین خزیدی باز
مرگ من فکر کن مثلاً
تو شتر دیدهای؟ ندیدی باز
درباره این سایت